کد مطلب:134090 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

فرستاده ی حسین از هدف حسین سخن می گوید
مسلم بن عقیل (ع) كه نماینده ی خاص حسین و نشان دهنده افكار


و اهداف او است، راه و روشی را در پیش گرفت كه پیشوای معصومش حسین (ع) در برابر یزید آنرا برگزیده بود. اكنون به مكالمات مسلم با زاده ی زیاد بنگرید كه چگونه نه تنها آن بزرگوار آن همه قدرت و نیرومندی را در اختیار آن خون آشام سفاك است نادیده می گیرد بلكه در برابر وی با شهامت و فصاحتی خاص از هدف مقدس و انسانی امام و رهبر معصوم خویش حسین (ع) سخن می گوید، هنگامیكه مسلم با جراحات فراوان بر پسر زیاد وارد گردید كه دربانی ناپاك به او گفت:

«سلم علی الامیر، فقال له اسكت و یحك واللَّه ما هولی به امیر

بر امیر سلام كن، حضرت فرمود ساكت باش وای بر تو سوگند بخدا كه او امیر بر من نیست، عبیداللَّه گفت چه سلام بكنی یا نكنی هم اكنون كشته خواهی شد حضرت فرمود:

«ان قتلتنی فلقد قتل من هو شرمنك من هو خیر منی-

«اگر مرا بكشی (عجیب نیست زیرا) كسی كه بدتر از تو بود بهتر از مرا بقتل رساند، پسر زیاد گفت: «مسلم چرا به اینجا آمدی تا اجتماع مسلمین را درهم بریزی و فتنه خفته را بیدار نمائی و خون مسلمانان را تباه سازی؟!» آن بزرگوار فرمود:

«كذبت یا بن زیاد انما شق عصا المسلمین معاویة و ابنه یزید و اما الفتنة فانما الحقها انت و ابوك زیاد بن عیبد عبد بنی علاج من ثقیف و أنا أرجو ان یرزقنی اللَّه الشهادة علی یدی شر بریته.

یعنی ای پسر زیاد دروغ گفتی. اجتماع مسلمین را معاویه و فرزند


او یزید متفرق كردند و اما فتنه و فساد پس آنرا هم تو و پدرت ایجاد نمودید و من آرزومندم كه به دست بدترین مردم جهان شربت شهادت نوشم».

زاده ی زیاد گفت: ای مسلم آیا گمان می كنی كه شما را در خلافت بهره ای است؟! آن بزرگوار فرمود گمان نمی كنم بلكه به این حقیقت ایمان دارم، عبیداللَّه گفت مسلم چرا به این شهر آمدی و اختلاف كلمه در بین مردم آن افكندی؟! آن حضرت فرمود:

«ما لهذا أتیت ولكنكم اظهرتم المنكر و دفنتم المعروف و تأمر تم علی الناس بغیر رضی و حملتموهم علی غیر ما أمركم اللَّه به و عملتم فیهم باعمال كسری و قیصر فاتیناهم لنأمر فیهم بالمعروف و ننهی عن المنكر و ندعوهم علی حكم الكتاب والسنة و كنا اهل ذلك [1] .

یعنی ای پسر زیاد من به كوفه نیامدم تا بین مردم اختلاف كلمه ایجاد كنم (آمدن من برای این بود كه) شما منكر و گناه را در بین مردم شایع ساختید و معروف را در اجتماع یكباره دفن كردید و بر مردم حكومت یافتید بدون آنكه آنها راضی باشند و آراء و نظریات خویش را كه بر خلاف رضای خدا بوده است بر امت اسلامی تحمیل نمودید و در بین آنان مانند جبابره و ستمگرانی چون كسری و قیصر رفتار كردید در این شرائط دردناك ما خاندان پیغمبر آمدیم تا معروف را در بین امت زنده گردانیم و از منكر و انحرافات نهی نمائیم، ما آمده ایم تا اجتماع اسلامی


را بر طبق قوانین و مقررات آسمانی كتاب و سنت دعوت كنیم، این بود هدفهای ما و این ما هستیم كه برای انجام این هدفها شایسته ایم».

در این سخنان كوبنده و قاطعی كه مسلم بن عقیل (ع) در برابر خونخوارترین و بی شرمترین استانداران یزید ایراد فرمود درست همانند حسین بن علی (ع) از هدفهای بزرگ و اسلامی آن حضرت سخن گفت و انحرافات شدید اجتماع را در موضوع حیاتی و مهم حكومت یاد آور گردید و تمام بدبختیها، انحرافات، آلودگیها،ستمها و بیدادگریها را در همان مسئله ی حكومت خلاصه نمود.

مسلم بن عقیل علیه السلام در این بیانات كوتاه كه در بدترین و دردناكترین لحظات زندگی خود آنرا با شهامت و صراحت كافی ایراد نمود تمام فتنه ها و فسادها و خون ریزیهائی كه در میان امت اسلامی انجام گردیده همه را از آنجا ناشی می داند كه افراد ناشایسته و ناپاك اجتماع مانند معاویه و یزید رهبری جهان اسلام را در دست گرفتند و با زور و قدرت، خود و حكومت خود را بر امت تحمیل ساختند «انما شق عصا المسلمین معاویة و ابنه یزید»، «و تأمرتم علی الناس بغیر رضی». نائب خاص حسین علیه السلام منطق كوبنده و قاطع خود را در برابر اشراف و بزرگان كوفه یعنی همان اشباه الرجال و لارجال- كه در نزد پسر زیاد گرد آمده بودند آشكارا بیان كرد، منطقی كه از فكر و اعتقاد امام، حسین بن علی علیه السلام سرچشمه می گرفت، مسلم بن عقیل در آن شرائط بسیار بد و نامساعد وظیفه ی مقدس نیابت خود را بخوبی انجام داد.


این بیانات كوتاه و تكان دهنده ی كه آنروز در دارالاماره در برابر یك درنده و خونخوار ایراد گردید همچنان برای همیشه بصورت یك سند زنده برای نشان دادن شخصیت فوق انسانی مسلم بن عقیل (ع) در تاریخ جهان ثبت خواهد بود و عظمت روح آن حضرت و ایمان و درك صحیح وی را نسبت به هدف مقدس امام علیه السلام بخوبی نشان می دهد.

این منطق آسمانی تا آنجا كوبنده و غیرقابل انكار بود كه فرزند زیاد ناچار در برابر آن بحربه ی ناپاكان و سفلهای اجتماع دست زد و نسبت به آنحضرت فحش و ناسزا گفت، ولی آن بزرگوار این قسمت از گفتارهای عبیداللَّه را هم بی پاسخ نگذاشت، زاده ی زیاد پس از آنكه خود را در برابر قدرت منطق و بیان رسای مسلم عاجز و بی چاره یافت نسبتهای ناروائی به آن بزرگوار داد كه شایسته ی وی و امیر ناپاك او بوده است.

به آن حضرت گفت: «ای فاسق تو در مدینه شرب خمر می نمودی (!!!) آقا فرمود: انا أشرب الخمر؟!

«اما واللَّه ان اللَّه لیعلم انك تعلم انك غیر صادق و انك قد قلت بغیر علم و انی لست كما ذكرت و انك أحق بشرب الخمر منّی و أولی بها و من بلغ فی دماء المسلمین و لعاً فیقتل النفس التی حرم اللَّه قتلها و یسفك الدم الذی حرم اللَّه علی الغضب والعداوة و سوء الظن و هو یلهو و یلعب كان لم یصنع شیئاً [2] .


یعنی آیا به من نسبت شرب خمر می دهی؟! به پرودگار سوگند كه خدا می داند كه تو دانسته دروغ می گوئی و تو خود می دانی كه چنان نیستم و تو به شرب خمر سزاوارتری و آن كسی كه در ریختن خون مسلمین حریص است و می كشد كسانی را كه خداوند از كشتن آنها نهی كرده و می ریزد خونهائی را كه خداوند از ریختن آنها قدغن فرموده، ای پسر زیاد تو از راه ستم و دشمنی و عناد و سوءظن مسلمانان را می كشی و سپس آنچنان بعیش و عشرت سرگرم می شوی كه گویا اصلا گناهی را انجام نداده ای!!».

مسلم بن عقیل تا اینجا رسالت مقدسی كه حسین (ع) بر عهده ی وی نهاده بود با یك جهان افتخار و سرافرازی انجام داد و بخوبی نشان داد كه براستی شایستگی نیابت خاص از جانب حسین (ع) را دارا بود شجاعت و شهامت بی حد مسلم، فرزند زیاد را آنچنان خشمگین و غضبناك ساخت كه با نهایت بیشرمی به علی (ع) و فرزندان عزیزش حسن و حسین ناسزا گفت و فحاشی نمود، مسلم بن عقیل فرمود:

«انت و ابوك أحق بالشتیمة فاقض ما انت قاض یا عدو اللَّه

یعنی تو و پدرت به ناسزا و شتم سزاوارترید، اكنون هر چه می خواهی بكن ای دشمن خداوند».

در اینجا دیگر مأموریت خطیر نیابت از امام (ع) كه بر عهده ی مسلم نهاده بود با موفقیت و افتخار پایان یافت و آن بزرگوار در این


مأموریت خدائی خود نشان داد كه به راستی شایستگی داشت كه نیابت از حجت خدا و امام عصر خود حسین بن علی علیهماالسلام را بپذیرد و این مسئولیت بزرگ را بر عهده بگیرد، رسالت مسلم بن عقیل علیه السلام پایان یافت، ولی با پایان این رسالت زندگی پر افتخار آن حضرت به انجام رسید و به دستور ابن زیاد كشته شد و به مقام قرب خداوند نائل آمد، سلام اللَّه علیه و رضوانه و بركاته الدائمة و جزاه اللَّه عن الاسلام خیر الجزاء.



[1] ناسخ التواريخ حالات سيدالشهداء ج 2 صفحه ي 97 -101 چاپ تهران سال 1336.

[2] ناسخ التواريخ حالات سيدالشهداء ج 2 صفحه ي 101 چاپ تهران سال 1336.